Skelton: حمله پرل هاربر اتحاد بزرگی را به همراه داشت – و شرم



در زمان بمباران پرل هاربر توسط ژاپنی ها در 80 سال پیش، 1.6 میلیون کالیفرنیایی امروز زنده بودند و آمریکا را وارد جنگ جهانی دوم کرد.

احتمالاً نیمی از آنها به اندازه کافی بزرگ بودند که آن روز وحشتناک را به یاد بیاورند – «دسامبر. 7 1941، تاریخی که در بدنام خواهد بود، همانطور که رئیس جمهور فرانکلین دی.

من 4 ساله بودم که با برادر کوچکم در پایین یک شیب پشت خانه مان در بالای تپه ای در سانتا باربارا بازی می کردم که مادر با شدت به پایین آمد. او در حالی که در سطح صورت زانو زده بود، سخنرانی کرد: «آن روز را به خاطر بسپار. 7 دسامبر است. 7 دسامبر. تاریخی است آمریکا مورد حمله قرار گرفته است. … ما در حال جنگ هستیم. و مدام آن را تکرار می کرد.

این تنها دلیلی است که روزی را که پرل هاربر یواشکی بمباران شد به یاد می‌آورم.

چیزهای دیگری از جنگ به یاد دارم.

اندکی پس از حمله به پرل هاربر، در غروب 23 فوریه 1942، یک زیردریایی ژاپنی درست در شمال سانتا باربارا ظاهر شد و میدان نفتی الوود را که پدرم در آن به عنوان خدمه کار می کرد، بمباران کرد. به کسی آسیبی نرسید. اما بابا تیک خورده بود.

“آنها به ما چنگال دادند و به ما گفتند که برویم در ساحل بایستیم و از آن دفاع کنیم.” “قرار بود با چنگال چه کنم؟” “

تقریباً همه را در کنار ساحل ترساند. دشمن می تواند هر روز در سواحل ما باشد. هر زمان که به حمله هوایی دشمن مشکوک می شد، «نگهبانان» محله خاموشی هایی را تحمیل می کردند، که اغلب هم همینطور بود.

مادر به خاطر استفاده از چراغ قوه هنگام غذا دادن به خواهر تازه متولد شده ام توسط یک مدیر سرزنش شد. او با عصبانیت از او دعوت کرد تا به کودک غذا بدهد.

ما به سرعت به اوجای نقل مکان کردیم و والدینم یک مزرعه پرتقال کوچک به قیمت 9000 دلار خریدند. زمانی که تنها 7.5 میلیون نفر در کالیفرنیا زندگی می کردند، یک ملک خوب به این قیمت تمام شد.

بخش جنگ برای تشکیل گردان‌های پیاده نظام، باشگاه شیک دره اوجای را تصرف کردند. نیروهای تفنگدار اغلب در نزدیکی مزرعه ما به سمت یک منطقه تیراندازی در دامنه کوه حرکت می کردند. من و برادرم پرتقال های تازه چیده شده را توزیع کردیم. برخی از سربازان آنها را با لذت بردند. دیگران وانمود کردند که هرگز پرتقال ندیده اند.

نسل من آخرین نسلی است که خاطره شخصی از جنگی دارد که آمریکا را به یک ابرقدرت و کالیفرنیا را به یک دولت ملی تبدیل کرد.

«جنگ جهانی دوم کالیفرنیا را بین المللی کرد. کوین استار مورخ فقید کالیفرنیا یکبار به من گفت: ما به جبل الطارق اقیانوس آرام تبدیل شده ایم.

برای اکثریت قریب به اتفاق ما، سال های جنگ مهم ترین سال زندگی ما بوده است.

بیشتر همه خانواده ای را می شناختند که پدر، برادر یا پسر خود را در جنگ از دست داده بودند. پدر یکی از دوستان سال اولش کشته شد. شوهر یک معلم مجروح شد.

پسر دوستان صمیمی پدر و مادرم به عنوان ستوان دلاور نیروی دریایی به خانه آمد، متوجه شد که همسرش با هم رابطه داشته و خودکشی کرد. دو فرزند او – همسن و سال من – توسط پدربزرگ و مادربزرگشان بزرگ شدند.

فرماندار گاوین نیوسام، با گرامیداشت روز اخیر کهنه سربازان، از یکی از پدربزرگ هایش صحبت کرد که در فیلیپین اسیر شد، از اسارت جان سالم به در برد، پس از جنگ به خانه بازگشت و خودکشی کرد.

فرماندار به خبرنگاران گفت: داستان او… داستانی است که می توان بارها و بارها گفت.

آمریکا 407316 کشته در این جنگ از دست داد که 17022 کالیفرنیایی از جمله آنها بودند.

آیا فکر می‌کنید امروز خط عرضه کاهش یافته است؟ در طول جنگ جهانی دوم، تنها 139 خودروی جدید ساخته شد. در عوض، کارخانه های خودروسازی بمب افکن، تانک و جیپ ساختند. تقریباً هر چیزی که یک غیرنظامی بخواهد بخرد سهمیه بندی شده است: بنزین، لاستیک، کره، شکر، بیکن، نایلون. … تولیدکنندگان تولید رادیو، یخچال، جاروبرقی و ماشین لباسشویی را متوقف کرده اند.

یکی از ویژگی‌هایی که سال‌های جنگ همیشه به خاطر آن خواهد ماند، وحدت ملی است که از آنها الهام می‌گرفت. همه بسیج شدند و خود را فدا کردند و به یک هدف مشترک متعهد شدند: پیروزی بر هیتلر و توجو. “قطبی سازی” در واژگان نبود.

اما این واحد چیزی شرم آور ایجاد کرد: دستگیری و حبس سریع 110000 آمریکایی ژاپنی آمریکایی در امتداد سواحل در کمپ های بازداشت و زندانی شدن، که عمدتاً شهروندان آمریکایی بودند. دولت ایالات متحده می ترسید که آنها همدستان دشمن باشند.

آتی کالیفرنیا. فرماندار ژنرال ارل وارن رهبری زندان های غیرقانونی را بر عهده داشت. سال‌ها بعد، او عذرخواهی کرد و در خاطراتش نوشت که “این با تصور آمریکایی ما از آزادی و حقوق شهروندان مطابقت نداشت.”

نماینده ایالات متحده دوریس ماتسوی (D-Sacramento) در اردوگاه بازداشت در آریزونا – پستون، نزدیک پارکر متولد شد.

ماتسویی به من گفت: “احساس درد و ناامیدی با پدر و مادرم وجود داشت، اما بدون از دست دادن احساس تعلق آنها به اینجا، و کشور بزرگی بود.” “بسیاری از آمریکایی های ژاپنی تبار این را احساس کردند. من احساس تلخی نکردم.

به طور تصادفی، یکی از دوستان صمیمی من در زمان تولد ماتسویی در پارکر زندگی می کرد، زیرا پدرش در اردوگاه پستون به عنوان بازرس شبکه های استتاری ساخته شده توسط زندانیان کار می کرد. وظیفه او این بود که مطمئن شود استتار حاوی علائمی برای هواپیماهای دشمن نیست.

در سال 1945 این دوست – ران جانسون، رئیس بازنشسته وزارت هنرهای تئاتر ایالت فرزنو – با خانواده اش به همت نقل مکان کرد. و عمیق ترین خاطره او از جنگ جهانی دوم مرگ روزولت است.

او گفت: «از مدرسه به خانه برمی‌گشتم و آنقدر خلوت بود که صدای پرواز مگس را می‌شنید. اما همه رادیو روشن داشتند. اگر کسی را می دیدم گریه می کرد. خیلی غم انگیز بود.”

یکی دیگر از دوستان، معلم بازنشسته ژان رایان از Morro Bay، به یاد می آورد که یک روز با مادرش در پارک ایالتی Big Basin Redwoods در نزدیکی سانتا کروز قدم زد و صدای آژیر را شنید.

او می‌گوید: «فکر می‌کردم آتش است. “مامان گفت جنگ تمام شده است. به او گفتم: سلام. بابا الان می تواند به خانه برود. او در نیروی دریایی بازرگانی بود و تدارکات را برای نیروها حمل می کرد.

اگر امروز اینجا بود، مامانم می گفت: “از آنچه داری لذت ببر و دست از درد شکمت بردار.”